پریسا قیاسی

روانشناس کودک و مشاور فرزندپروری

پریسا قیاسی

روانشناس کودک و مشاور فرزندپروری

پریسا قیاسی
پریسا قیاسی
========
روانشناس و روان درمانگر ویژه کودک
مدرس دوره های فرزندپروری (PMT)
مدیر آموزشی خانه کودک مامیران
========
شماره های تماس:
02144227943 - 02144227944
آدرس خانه کودک مامیران :
تهران، بلوار مرزداران، خیابان سپهر، خیابان زاگرس غربی پلاک 33
========
اینستاگرام : mumiran.ir @
کانال تلگرام : mumiran @
سایت : www.mumiran.ir

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تربیت فرزند» ثبت شده است

نقاشی کودک روی دیوار

دختر سه ساله ام تو اتاقش داشت نقاشی می کشید، با خودم فکر کردم حالا که آروم نشسته و سرش گرمه منم برم و به کارام برسم. رفتم تو آشپزخونه و مشغول کار شدم.

وقتی کارم توم شد، اومدم یه سری بهش بزنم که با صحنه وحشتناکی روبرو شدم. تو تمام این مدت دخترم به جای دفترش، داشته روی در و دیوار اتاقش نقاشی می کرده!

منفجر شدم و شروع کردم به جیغ و داد. خم شده بودم و داد می زدم و تند و تند دستام رو تکون می دادم. حسابی که دعواش کردم، رفتم آشپزخونه و هر چی مواد شوینده و دستمال داشتیم آوردم و مشغول پاک کردن دیوار شدم. تند تند و با عصبانیت دستمال رو روی دیوار می کشیدم و همینطور هم به دعوا کردن دخترم ادامه می دادم. 

فایده ای نداشت، ماژیک ها پاک نمی شدند. 

نشستم روی زمین و به دیوار نگاه کردم. چندتا گل کشیده بود. خورشید و ابرهم کشیده بود، کنار تختش هم یه دختر کشیده بود که داشت می خندید. خیلی قشنگ نقاشی کرده بود.

برگشتم و به دخترم نگاه کردم که کنار در اتاق کز کرده بود و با چشم های خیسش منو نگاه می کرد. تا نگاش کردم اومد و چسبید به من. 


خدایا! من اشتباه کرده بودم. 


اون روز دوتا تصمیم مهم گرفتم : 

اولیش اینکه ماژیک ها، مداد شمعی ها و مداد رنگی ها رو بالای کمد گذاشتم که تو دسترس دخترم نباشه. هر روز یه ساعت با همدیگه نقاشی می کردیم و بعد اونا رو جمع می کردیم و میذاشتیم سر جاش.

دومیش هم این بود که روز های جمعه رو «روز جهانی نقاشی روی دیوار» اعلام کردم. جمعه ها من و دخترم می رفتیم توی حمام و با رنگ های قابل شستشو (رنگ انگشتی) روی دیوارها و زمین و حتی روی دست و پامون نقاشی می کردیم و بعد هم با آب می شستیمشون و یه دوش هم می گرفتیم و می اومدیم بیرون.


هنوز هم اون نقاشی روی دیوار هست. هر وقت نگاش میکنم یادم میاد که در رفتار با بچه ها باید به دوتا چیز دقت کنم:

 1. پیشگیری از بروز یه رفتار نا مناسب

 2. پیدا کردن به جایگزین مناسب برای اون رفتار

فاصله سنی مناسب بین بچه ها
بعد از به دنیا اومدن بچه اول، برای خیلی از خانواده ها این سوال پیش میاد که چند سال دیگه می تونند برای فرزند دوم اقدام کنند؟
اکثر متخصصان فاصله سنی بین سه تا پنج سال رو پیشنهاد کردند.
در زایمان های با فاصله کمتر از سه سال، مادر از نظر جسمی آسیب می بینه. این مادر ممکنه دچار کم خونی یا کمبود ذخایر کلسیم در بدن بشه و از طرف دیگه، به دلیل فشار و خستگی های ناشی از بارداری، زایمان و شیردهی متوالی، از نظر روانی تحت فشار قرار می گیره.در این شرایط پدر و مادر نمی تونند فرصت لازم برای رسیدگی به خودشون رو داشته باشند و به همبن دلیل گاه دچار افسردگی، اضطراب و استرس، احساس ضعف و خستگی شدید و حتی گاهی مشکلاتی در رابطه دو نفره شان می شوند. 
در این شرایط، بچه ها هم رسیدگی و توجه متناسب با سنشون رو دریافت نمی کنند و گاه بارداری و شیردهی همزمان باعث میشه هر دو بچه از نظر تغذیه ای دچار مشکل بشن.
ولی بعد از سه سالگی، اکثر این مشکلات برطرف می شه.  یه بچه سه ساله، مهارت های کلامی خوبی داره و به خوبی می تونه منظورش رو بگه و حرف پدر و مادر رو بفهمه و از نظر انجام برخی کارها هم مستقل شده. تو این سن بچه می تونه به مهد کودک بره و مادر ساعاتی از روز رو با آرامش در کنار نوزاد باشه و فقط به کارهای اون رسیدگی کنه و حتی برای استراحت های کوتاه در طول روز هم فرصتی پیدا می کنه.
ولی باید این رو هم در نظر بگیریم که اختلاف سنی بیشتر از پنج سال هم خیلی توصیه نمی شه، چون بچه ها در دو دنیای متفاوت قرار می گیرند. البته تو این شرایط حسادت بین بچه ها معمولا کمتره، ولی ارتباطشون هم کمتر از حالت قبله. اونها نمی تونند با هم همبازی بشن و فعالیت های مشترک کمی با هم دارند.
از طرف دیگه این روزها که سن اولین بارداری بالاتر رفته، بهتره فاصله بین دوبارداری خیلی زیاد نباشه تا با مشکلات عدم باروری که با افزایش سن پدر و مادر بیشتر میشه، مواجه نشیم
.

صمیمیت بین فرزندان
دعوا و اختلاف بین بچه ها همیشه هست و نمی شه صد در صد ازش پیشگیری کرد. ولی نباید این اختلافات اونقدر زیاد بشه که جای دوستی و صمیمت بین اونا رو بگیره.

اگه بچه ها تون خیلی  با هم دعوا می کنند، احتمالا هنوز یاد نگرفتند که چطوری با هم بازی کنند. سعی کنید خودتون بیشتر باهاشون بازی کنید، اینطوری می تونید بازی کردن رو بهشون یاد بدید.

مثلا می تونید شما خاله بشید و بچه بزرگتر مامان بشه و بچه کوچکتر هم نی نی باشه. یا بچه بزرگ تر معلم بشه و شما و بچه کوچکتر شاگرد باشید. اینطوری بچه ها یاد می گیرند که در نبود شما هم بتونند همین بازی ها رو با هم بکنند. بچه ها وقتی با هم همبازی میشن، صمیمیت بیشتری بینشون ایجاد می شه و کمتر با هم دعوا می کنند.

البته این نکته مهم رو هم یادمون باشه که مبادا با توجه بیش از حد به یکی از بچه ها، باعث حسادت اون یکی بشیم. حتی اگه فکر می کنید که یکی از اونا مظلوم واقع شده و می خواید ازش حمایت کنید. با این اشتباه شما، هیچوقت صمیمیت بین اونها به وجود نمیاد و همیشه برای جلب توجه شما با هم رقابت می کنند.

در این شرایط معمولا بچه بزرگتر با اذیت کردن بچه کوچک تر توجه شما رو جلب می کنه و بچه کوچک تر هم با گریه و زاری سعی می کنه حمایت شما رو به دست بیاره.

مدرسه دولتی یا غیر انتفاعی

این روزها که موقع ثبت نام مدارسه، خیلی از والدین سوال می کنند که بهتره بچه شون رو مدرسه غیر انتفاعی ثبت نام کنند یا مدرسه دولتی ؟

به نظر می رسه هر کدوم اینها شرایطی داره که بعضیش می تونه مفید باشه و بعضی دیگه نه.

مثلا در مدارس غیر انتفاعی، معمولا کلاس ها خلوت تره و به بچه ها بیشتر توجه میشه و باهاشون بیشتر کار می کنند. معمولا بچه هایی که مدرسه  غیرانتفاعی می رن، تو خونه کمتر نیاز به تمرین دارند و بیشتر درس رو توی مدرسه یاد می گیرند.

ولی این مشکل هم هست که در این مدارس معمولا برای اینکه والدین راضی باشند، به بچه ها بیش از حد آسون می گیرند. هم از نظر درسی و هم از نظر اخلاقی. از طرف دیگه معمولا توی کلاس همه بچه ها از قشر متوسط به بالا هستند و بچه با سطح توقعی بیشتر از بچه های مدارس دولتی بزرگ میشه.

در مدارس دولتی معمولا کلاس ها پرجمعیت تر هستند و ممکنه معلم نتونه به همه بچه ها توجه کافی داشته باشه. اغلب لازمه که والدین هم در منزل با بچه تمرین کنند تا به خوبی مطلب رو یاد بگیره. این موضوع به خصوص برای بچه هایی که مشکل تمرکز دارند و یا بچه هایی که دچار اختلالات یاد گیری هستند و به توجه بیشتری نیاز دارند، یا والدینی که فرصت کافی برای تمرین با بچه رو ندارند، می تونه مشکل آفرین باشه.

ولی حسن این مدارس اینه که اولا هزینه زیادی رو به خانواده ها تحمیل نمی کنه. دوم اینکه به کسی بیش از حد ارفاق نمیشه و معمولا جدی تر از مدارس غیر انتفاعی با بچه ها برخورد می کنند و نظم و انضباط بیشتری دارند.

از طرف دیگه ، تو این مدارس  بچه هایی با سطح اقتصادی مختلف توی یک کلاس هستند و این بچه رو واقع بین تر میکنه.

البته این مطالبی که گفتم، خیلی کلی هستند و در مورد همه مدارس دولتی و یا غیرانتفاعی صدق نمی کنند.

در نهایت، شما پدر و مادر عزیز، با توجه به نکات بالا و بر اساس شرایط زندگی خودتون و ویژگی های فرزندتون می تونید تصمیم مناسب رو در این مورد بگیرند. 

گریه کودک موقع خداحافظی

اگه شما هم کودک زیر دوسال دارید، احتمالا این عکس براتون خیلی آشناست.

اکثر بچه های زیر دوسال، موقع جدا شدن از مادر گریه و بی قراری می کنند. گاهی اوقات مادرها برای اینکه جلوی گریه و بهانه گیری بچه رو بگیرند، سرش رو گرم می کنند وبعد یواشکی از خونه بیرون می رن. این روش خوبی نیست. اینطوری بچه همیشه نگرانه که نکنه حالا که من مشغول بازی هستم، مامان بی خبر بره.

بهتره وقتی کاملا آماده رفتن شدید، برید پیش بچه ببوسیدش و خیلی سریع باهاش خداحافظی کنید و برید. یادتون باشه که اگه بچه گریه کرد، نباید برگردید.

بعد از یه مدت بچه کاملا به این روال عادت می کنه و در ضمن به مادرش هم اعتماد  پیدا می کنه.

پایش کودک

پدر و مادر عزیز، 

در برنامه «پایش کودک»، شما می توانید در فواصل منظم (در سال اول تولد هر سه ماه و پس از آن هر شش ماه یک بار) برای تکمیل پرونده پایش فرزندتان به مرکز مشاوره مراجعه کنید. این برنامه ویژه کودکان 3 ماهه تا 6 ساله است.

تربیت فرزند

وقتی بچه دار شدم فکر نمی کردم تو رفتار با بچه ام مشکلی داشته باشه چون یه عالمه کتاب روانشناسی کودک!!! خونده بودم و کاملا می دونستم که می خوام چه کار کنم.

ولی کم کم مشکلات به وجود اومد و من خیلی جاها به بن بست می خوردم. چرا روش های صحیح تربیتی من جواب نمی داد؟  اشتباه من کجا بود؟

تصمیم داشتم مادر قاطعی باشم برای همین طبق نوشته های تو کتاب ها شروع کردم به وضع قوانین و اجرای اونا. وقتی دخترم بهم می گفت: «بستنی می خوام»، خیلی محکم و جدی بهش می گفتم : «نه عزیزم، بستنی رومی تونی بعد از نهارت بخوری».  بعد اون شروع می کرد به جیغ و داد که «بستنی می خوام» . بازهم طبق اصول تربیتی از بی توجهی فعال استفاده می کردم و سر خودم رو به کاری گرم می کردم. ولی بچه آروم نمی شد و همینطور به جیغ زدن ادامه می داد و من هم عصبی می شدم و حتی گاهی سرش داد می زدم. و بعد به خاطر رفتار احمقانه ام خودمو لعنت می کردم.

کمی که گذشت متوجه اشتباهم شدم. همه روش های من درست بود ، فقط چاشنی محبت و خنده ش کم بود.

حالا دیگه اگه دخترم ازم بستنی بخواد، نمی گم «نه ، بعد از نهار باید بخوری»

به جاش می گم : «من یادم نمیاد کی نهار خوردیم که حالا بخوایم بستنی بخوریم؟» بعد دستم رو می .گذارم رو شکمم و می گم «اگه نهار خوردیم پس چرا شکمم خالیه؟ نکنه تو نهار منو خوردی؟ زود غذامو پس بده ...» و بعد با خنده دنبالش می رم و میگیرمش. اون هم متوجه شوخی من میشه و کلی می خنده و دیگه سراغ بستنی رو نمی گیره.

با این روش می تونیم وارد دنیای شاد بچه ها بشیم و اینطوری دیگه در مقابلمون جبهه گیری نمی کنند. ما هم می تونیم قوانین خودمون رو اجرا کنیم.

به قول شاعر:

چوب معلم ار بود زمزمه محبتی

جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

والدین و همسران

بیش فعالی

این روزا بیش فعالی خیلی مد شده. خیلی از پدر و مادرا بچه شونو پیش ما میارن و اصرار دارن که بیش فعاله و باید دارو مصرف کنه. 
یه نمونه ش هفته پیش بود. 
بچه رو که بررسی کردم دیدم مشکلی نداره فقط خیلی شیطون و پر انرژیه. از پدرش پرسیدم : «چرا فکر میکنی که پسرت اختلال بیش فعالی داره؟» گفت : «برای اینکه از دیوار راست بالا میره. تو خونه به همه چیز دست میزنه و همه رو خراب می کنه. اعصاب برامون نذاشته از بس که سر و صدا می کنه. ببینید تو این چند دقیقه چقدر این ور و اونور داره میره . به نظر شما این بچه غیر طبیعی نیست؟!» 
گفتم: «به نظر من کاملا سالمه ، فقط خیلی شیطونه»
گفت: «ما هم بچه بودیم و شیطنت می کردیم، ولی نه اینجوری»
بعد شروع کرد درباره بچه گی هاش گفت و اینکه چقدر بچه با ادبی بوده
من چیزی نگفتم و فقط به حرفاش گوش دادم، تا رسید به اینجا که : «هر وقت می رفتیم بیرون، یکی مسئول این بود که پیرهن منو نگه داره که فرار نکنم ، چون تا ولم می کردن در می رفتم و دیگه نمی تونستند پیدام کنند» و بعد غش غش خندید.
گفتم : «پس معلوم شد شما هم کم شیطنت نداشتی. فقط شانس آوردید که اونوقتا کسی اسم بیش فعالی رو نشنیده بود»

یادمون باشه!
هر بچه ای که پر سر و صدا و پرحرفه، پر انرژی و پر تحرکه، کنجکاوه و به همه چیز دست میزنه، الزاما دارای «اختلال بیش فعالی و نقص توجه» نیست.


بازی

همه بچه ها حق دارند بازی کنند
اگه خونه مون کوچیکه ، اگه از سر کار اومدیم و خسته ایم، اگه همسایه ها مون از سر و صدا خوششون نمیاد، اگه کوچه  ها برای بازی کردن امن نیستند، اگه وسایل و دکور خونمون گرونه و نمی خوایم بشکنه و ...
اینها همه مشکل ماست
بچه ها حق دارند بازی کنند، سر و صدا کنند ، بدوند و شاد باشند.